بچه دانشگاهی |
اولویت اول در طلبگیآن چیزی که در رأس همه امور است، برای همه ماها اول تهذیب نفس است و در خلال او تهذیب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمیتواند دیگران را تهذیب کند، حرف اثر ندارد.
غالب کسانی که وارد حوزه می شوند و برای ورود به حوزه ثبت نام می کنند، با انگیزه های الهی وارد می شوند. شاید به جرات بتوان گفت که تقریبا هیچ طلبه ای بدون انگیزه الهی وارد حوزه نمی شود. اما این قاعده کلی نیست و ممکن است درصد بسیار اندکی برای رسیدن به اهداف دیگری وارد حوزه شوند.
مشکل اینجاست که همین اکثریت که با نیت های خالص، طلبگی را انتخاب می کنند پس از مدتی هدف اصلی را فراموش می کنند و به علل متعدد از مسیر اصلی طلبگی خارج می شوند.
اما چرا ما از مسیر طلبگی منحرف می شویم؟ جواب این سوال هم روشن است. همان مساله ای که خیلی ها را از دین داری منحرف می کند اینجا عامل انحراف نیت الهی ما می شود و آن را قربانی می کند و آن مساله ای نیست بجز حب دنیا. برخی برای رسیدن به مال و منال دست و پا می زنند.
گروهی حب جاه دارند و می خواهند موقعیت خوبی پیدا کنند تصور می کنند همینکه وارد طلبگی شوند موقعیت پیدا کردهاند. گروه دیگری هم حس ریاست دارند و میخواهند با طلبه شدن و پست و جایگاه گرفتن به این احساس درونیشان پاسخ دهند.
ریاست را هدف اصلی خود گرفتند و به جای استفاده ابزاری از آن برای خدمت به مردم، در چنگال آن گرفتار شدند. البته بعد از انقلاب اسلامی این آفات بزرگ گریبان برخی از طلبه های ما را گرفت و متاسفانه روح آنها را به کام مرگ کشاند.
بسیاری از این ضعفها و انحرافها ناشی از کج رویها و عدم خودسازی است. اینکه میبینید بزرگان ما داد اخلاق و تهذیب در حوزه می زنند برای این است که این نیت الهی طلاب حفظ شود و در روزمرگی های جامعه دچار سستی و رخوت و یا خدای نکرده انحراف نشود.
اما متاسفانه حوزه ما هنوز که هنوز است برنامه قابل توجهی در این زمینه نداشته و هم اکنون نیز در این زمینه احساس خلآ فرآوانی می شود.
متاسفانه باید گفت نه تنها پیشرفتی انجام نشده بلکه این مساله روز به روز رو به زردی می گراید و علت آن هم یا ناشی از کم توجهی مسئولین به این مساله است و یا ناشی از ضعف مدیریتی و برنامه ریزی و ارائه و اعمال آن.
به هر حال امام خمینی در این باره اهتمام فرآوانی داشتند. و بسیار تاکید می کردند که حوزه های ما به تهذیب و اخلاق نیاز دارند. همچنین مکررا این مساله را گوشزد می کردند که خطر یک روحانی عالم غیر مهذب به مراتب بیشتر و ویرانگر تر از طلبه ای است که سواد چندانی ندارد و خودسازی هم نکرده است.
در این نوشتار به گوشه ای از سخنان آن عارف بزرگ در این زمینه اشاره می کنیم.
لازم است خودمان را از لحاظ روحی و ازحیث طرز زندگی کاملتر کنیم باید بیش از پیش پارسا شویم از حطام دنیوی[1]رو بگردانیم شما آقایان باید خود را برای حقظ امانت الهی مجهز کنید امین شوید دنیا را در نظر خود تنزل دهید البته نمیتوانید مثل حضرت امیر باشید که میفرمود دنیا در نظر من مثل عفطه عنز[2]است لیکن از حطام دنیا احتراز کنید نفوس خود را تزکیه کنید، متوجه به حق شوید، متقی باشید، اگر خدای ناکرده برای این درس میخوانید که فردا به نوایی برسید نه فقیه خواهید شد و نه امین اسلام خواهید بود.[3]
آقایان روحانیون، و خصوص اهل منبر، خطبا، اینها سخنگوی اسلام هستند. اگر حکومتی سخنگو میخواهد، سخنگوی اسلام، آقایان خطبا هستند.
وقتی میتوانند آقایان خطبا سخنگوی اسلام باشند، آن اسلامی که همه چیز در آن هست، که خودشان را اسلامی کنند و مطالبی که گفته میشود اسلامی باشد و از قلب پاکیزه اسلامی بیرون بیاید، این صلاحیت سخنگویی برای اسلام را دارد... اسلام آن قدری که به قلب اعتنا دارد، به زبان اعتنا ندارد.
مرکز، قلب است، مرکز، لُبّ[4]انسانی است. اگر خدای نخواسته شما حرفهایی که میزنید همهاش اسلامی باشد لکن از یک قلب اسلامی بیرون نیاید، این شایستگی برای سخنگویی در اسلام ندارد، ولو خیلی هم خوب صحبت کند و اگر از قلب اسلامی بیرون بیاید، یعنی قلبی که اعتقاد دارد به مبانی اسلام، ایمان آورده است به اینکه اسلام همه چیزاست
و مکتب اسلام، مکتبی است که تنها این مکتب و مکتبهای الهی ـ که آنها هم همه اسلاماند ـ این مکتب است که میتواند انسان را به همه ابعادی که دارد تربیت کند و نظام را به همه ابعاد برقرار کند و انسانها را برساند به آنجایی که مقام انسانیت است.
با همچو اعتقادی، با همچو ایمانی، اگر چنانچه خطیب خطبه بخواند و ملا موعظه بکند و روحانی عمل بکند، اگر از روی یک همچو قلبی بیرون بیاید، روحانی، روحانی است، خطیب هم خطیب اسلامی است و اهل منبر هم سخنگوی اسلام هستند.[5]
و شما بدانید که چنانچه عالِم، هر عالِمی باشد، تهذیب اسلامی و اخلاق اسلامی پیدا نکند، برای اسلام مضر است، که نافع نیست.
آن قدری که از زبان و قلم اشخاصی که تعهد به اسلام نداشتهاند و انحراف داشتهاند کشور ما صدمه دیده است از توپ و تانک و از محمدرضا و پدرش صدمه ندیده است.
صدمه اینها صدمه روحی است. صدمه روحی بالاتر از صدمات جسمی است. چنانچه عالِم مهذب نباشد، ولو اینکه عالِم به احکام اسلام باشد، ولو اینکه عالِم به توحید باشد، اگر مهذب نباشد، برای خودش و برای کشورش و برای ملتش و برای اسلام ضرر دارد که نفع ندارد.
اگر بخواهید خدمتگزار اسلام باشید، خدمتگزار ملت اسلامی باشید، و اسیر در دست ابرقدرتها و آنها که پیوند با ابرقدرتها دارند نباشید، باید دانشگاه و فیضیه و همه آنها که مربوط به دانشگاهاند و همه آنها که مربوط به فیضیه هستند در رأس برنامههای تحصیلیشان برنامه اخلاقی و برنامههای تهذیبی باشد؛ تا امثال مرحوم مطهری (ره) را به جامعه تقدیم کند،
و اگر خدای نخواسته بر خلاف باشد، آن وقت افرادِ مقابلِ این افراد را به جامعه میفرستد؛ و اینها جامعه را به فساد میکشند و مردم را به اسارت.[6]
بر اهل علم خیلی لازم است که این مقامات را حفظ کنند و خود را کاملا از این مفاسد پاک کنند تا هم آنها اصلاح شوند و هم اصلاح جامعه را کرده وعظ آنها موثر گردد و پند آنها در قلوب موقعیت پیدا کند.[7]
بنابراین، آن چیزی که در رأس همه امور است، برای همه ماها اول تهذیب نفس است و در خلال او تهذیب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمیتواند دیگران را تهذیب کند، حرف اثر ندارد.
وقتی که آقایان خودشان را تهذیب کردند، خصوصا، ائمه جمعه که سر و کارشان با تودههای عظیم مردم است، ائمه جماعت هم هست، اما ائمه جمعه بیشتر الان مورد توجه هستند، آنها باید ان شاء اللَّه به مقام عالی تهذیب برسند و مردم را هم دعوت به این مطلب بکنند[8]
بر عهده کی است که جامعه را تهذیب کند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده اندیشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسین، بر عهده علمای بلاد. همه باید بکنند، اما آن که خودش را به این زی[9]درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقیه، دانشمند و امثال اینها نمایش میدهد، این اگر بخواهد تهذیب کند جامعه را، اول از خودش باید شروع کند، و بعدا تکلیف دارد که جامعه خودش را تهذیب کند اگر خودش تهذیب نشود نمیتواند جامعه را تهذیب کند.
کسی که خودش فاسد است، نمیتواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد.
آن وقتی کلام تأثیر دارد که از قلب مهذّب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید و ازقلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمیتواند بکند در قلب اشخاص، و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانی شد، الهی شد، توجّه به خدا کرد، از خدا همه چیز را خواست، همه چیز را به دست او دانست، او میتواند که مردم را تهذیب کند.[10] منابع:
[1]کالای ناچیز دنیوی [2]. آب بینی بز [3]. ولایت فقیه، ص 149. [4]. مغز، هسته اصلی و مرکزی [5]. صحیفه امام، ج 8، ص 519. [6]. صحیفه امام، ج 14، ص 169. [7]. امام خمینی رحمهالله، چهل حدیث اربعین حدیث، موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی رحمهالله، چاپ بیست و چهارم، تهران، 1380، ص 151. [8]. صحیفه امام، ج 15، ص 505. [9]. صحیفه امام، ج 19، ص 134ـ135. [10]. زی عبارت از هیات و صورت ظاهری فرد است و به لباس نیز اطلاق میشود.
تهیه وتولید : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان برچسبها: [ شنبه 91/1/19 ] [ 10:52 عصر ] [ سید طلبه ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |