سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه دانشگاهی
قالب وبلاگ

در   روزهای گذشته سخنرانی ای از دکتر حسن عباسی پیرامون فلسفه و اهانت ایشان به مرجعیت شیعه(جناب آیت الله جوادی آملی) در جامعه انتشار یافت و بسیاری شروع به پاسخ گویی به او کردند ، اما نکته جالب این پاسخ ها این بود که همه به دفاع از ساحت فلسفه برخواستند و به این موضوع توجه نداشتند که حسن عباسی در آن سخنرانی به صورت مستقیم خواسته یا ناخواسته به یکی ازبالاترین مراجع  شیعه اهانت می کند و تلاش علمی ایشان در زمینه تفسیر قرآن کریم را پوچ می انگارد. این مصیبت عظمایی است که در یک کشور شیعی چند شیعه که مدعی تلاش برای تشکیل جامعه اسلامی هستند حتی مقید به حفظ احترام مراجع شیعی نباشند.
اما نکته دردناک تر از  این سخنرانی، آن است که ما یکی از یاران انقلاب که با تلاش فکری خود بسیاری از دوستداران انقلاب اسلامی – به خصوص از قشر جوان- را به دور خود جمع کرده است را در مسیر خطرناک انحراف ببینیم.

شریعتی
درد نامه اندیشمندان دانشگاهی
شاید حضور اندیشمندان دانشگاهی در حوزه نظریه پردازی دینی بسیار طولانی نباشد ولی در طول حدودا  پنج دهه اخیر ما همواره مواجه با تقابل اسلام دانشگاهی و اسلام عالمان دین بوده ایم.
در این مملکت دوران های مختلف تقابل میان دانشگاهیان مبلغ دین و حوزه علمیه وجود داشته است، هنوز حوزه های علمیه نظریه پردازی های دینی بازرگان، شریعتی، سروش و برخی دیگر از این علمای دانشگاهی را فراموش نکرده است و امروز دارد با نظریه پردازی های دینی جریان ملقب به انحرافی دسته و پنجه نرم می کند.

فضا از تولد شریعتی های دیگر خبر می دهد


ریشه نظرات سست دینی مسلمانان دانشگاهی چیست؟
برای پاسخ به این سوال نخست به نکته زیر توجه داشته باشید:
منظور از اندیشمندان دانشگاهی یا مسلمانان دانشگاهی همان مسلمانانی است که در دانشگاه ها تحصیلات کلاسیک را طی کرده اند و در حوزه دین تحصیلات مناسب ندارند و از سویی دیگر با متد علمای دین برای نظریه پردازی دینی آشنا نیستند.


چرا علمای دانشگاهی نتوانسته اند در حوزه نظریه پردازی دینی موفق باشند؟
اولا: از آنجایی که برای فهم هر حوزه از علوم باید نخست بتوان روش و زبان آن حوزه را فهمید ، چون دانشمندان دانشگاهی با زبان و روش فهم دینی آشنا نیستند قادر به نظریه پردازی دینی نخواهند بود.
ثانیا:  نا آگاهی به جمیع جوانب دین و عدم آگاهی کامل به دین سبب شده است تا علمای دانشگاهی عباسیصلاحیت ورود در حوزه نظریه پردازی دینی را نداشته باشند،حضرت نبی صلی الله علیه و آله می فرمایند:
انّ  دین الله (عز و جل) لن ینصره الا من حاطه من جمیع الجوانب.(1) یعنی: دین خداوند متعال را تنها کسی یاری می کند که به تمام جوانب آن احاطه داشته باشد.
ثالثا: برای فهم دین و احادیث معصومین امر بسیار مهمی وجود دارد که در صورتی که مورد توجه نباشد انسان نمی تواند به دین خدمت کند،و آن خود سازی و ایمان است پس تنها کسی می تواند مدعی نظریه پردازی دینی باشد که دارای چنین ویژگی ای باشد.
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: حَدِیثُنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ‏ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ(2).
سخن و حدیث ما بسی دشوار و سنگین است که جز فرشته مقرب یا پیامبر مرسل یا مومنی که دلش را خداوند به ایمان آزموده آن را تحمل نمی کند(نمی فهمد).
کسی که نتواند احادیث معصومین که مبانی نظریه پردازی دینی است را بفهمد نخواهد توانست نظریه پرداز باشد مگر آن که نام آن را یدک بکشد.


دلایل ظهور روشنفکران دانشگاهی در رده اول نظریه پردازی دینی:


 اولا حوزه و حوزویون در این میان مقصرند:
چرا که:
در چند دهه اخیر به خصوص پس از انقلاب جامعه اسلامی در حوزه های مختلف تئوریک نیاز به تئوری پردازی پیدا کرد ولی حوزویون متناسب با آن عمل نکردند، پس راه برای ورود افراد غیر متخصص باز شد. و از این خلا برای عرض اندام استفاده کردند.

دانشگاهیان مقصرند:
1-حضور در هر میدانی نیاز به مقدمات دارد که هر که تا قبل از تحصیل آن مقدمات به میدان وارد شود به خصوص در حوزه نظریه پردازی علمی جامعه را به سوی انهدام می برد.
2-فهم تفاوت بین عالم دین بودن و مسلمان بودن برای دانشگاهیان روشن نشده است. و فکر میکنند با آشنایی اندک به دین و مسلمان بودن می شود نظریه دینی داد.


شروع انحراف شریعتی ها از کجاست؟


عبور از علمای رده اول دین نقطه اول این انحراف است . در مقدمات بالا آشکار شد به دلایل مختلف اندیشمندان دانشگاهی صلاحیت نظریه پردازی دینی در رده اول و فراتر از علمای دین را ندارند . اما اگر وارد این مسیر شدند و از علمای دین که آگاه به دین هستند گذشتند دیگر وارد مسیر انحراف شده اند و در آینده این انحراف هر روز بیشتر می شود . این همان مسئله ای است که دامن تمام مسلمانان دانشگاهی از بازرگان تا احمدی نژاد را گرفت.علی مطهری

چه کسانی روی پرتگاه انحراف ایستاده اند؟
اما این روزها روند جدایی برخی از یاران انقلاب آغاز شده است که امیدواریم هر چه زودتر آنها به مسیر اصلی برگردند.
آنها که می خواهند با فهم اندک دینی خود در حد بزرگانی چون امام ،شهید مطهری، علامه مصباح، آیت الله جوادی و غیره نظریه پردازی کنند، شریعتی های آینده انقلاب خواهند بود.

اگر امروز برخی در مجلس شاگردان آیت الله مصباح که نظریات ایشان را تبلیغ می کنند با قید تندرو رد می کنند و در برابر علمای رده اول دین حتی نظریه ولایت فقیه خودشان را پایه ریزی می کنند نشانه از همین انحراف دارد.

وقتی که دکتر مسلمانی می آید و به اسم جامعه شناس و بر اساس سیره نبوی که پس از فتح مکه عفو عمومی داده اند از نظام می خواهد تا کروبی و میر حسین را عفو کند و بر نظر خود محکم ایستاده برای آن است که او نمی اند حضرت نبی صلی الله علیه و آله در همان فتح مکه چهار دسته را عفو نمی کند. در صورتی که اسلام را درست نشناسیم به اسم نظریه دینی حکمی می دهیم بر خلاف دین.

این قصه غم بار ماست وقتی می بینیم یکی آیت الله مصباح دیگری آیت الله جوادی و آن یکی ،یکی دیگر از بزرگان رده اول را با نظریات خنده دارش رد می کندو ....

والسلام

اللهم اهدنا الی صراط المستقیم

منابع:
1-منتخب میزان الحکمه جلد1 ص190 حدیث866
2-بحار الانوار جلد 2 صفحه 191. به نقل از آداب الطلاب صفحه 193
 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 91/2/12 ] [ 11:3 عصر ] [ سید طلبه ] [ نظر ]

به نقل از نشریه الحیاة بسیج مدرسه علمیه معصومیه قم


تفاوت زمان شناسی آیت الله مصباح و خوشوقت با جامعتین در چیست؟

جبهه متحد شرایط جامعه را چگونه می داند؟ این موضوع مبنای نظر جامعتین نیز هست و بارها و بارها توسط فعالین این جبهه بیان شده است. شناسه های اصلی این زمان شناسی در زیر آمده است.

1-     اصلاح طلبان با تمام نیرو در انتخابات شرکت کرده و تمام انرژی خود را برای حضور در مجلس وارد کرده اند. این حضور پر رنگ و پر انرژی رقابتی سنگین بین اصلاح طلبان و اصولگرایان را نوید می دهد.

2-       جریان انحرافی با تمام نیرو و با استفاده از تمامی امکانات مالی و ... وارد اتخابات شده است تا بتواند در انتخابات به پیروزی برسد.

3-       اخراج کردن گروه های اصولگرایی که در فتنه عملکرد چندان مورد قبولی نداشتند، باعث می شود که آنها لیست مجزا بدهند و این سبب می شود تا چند دستگی میان اصول گرایان می شود.

4-      در صورتی که اصولگرایان لیست مشترک شامل تمامی گروه های سیاسی اصولگرا نداشته باشند، موجب پخش آرا در لیست های مختلف شده و باعث می شود که جریان انحرافی و اصلاح طلبان بتوانند در انتخابات پیروز شوند.

5-      با توجه به مسائل بالا و این که اتحاد میان اصولگرایان مورد در خواست مقام معظم رهبری نیز هست باید اصولگرایان یک لیست مشترک داشته باشند.

زمان شناسی جبهه پایداری دارای اصول زیر است:

1-       پس از فتنه 88 شرایط سیاسی جامعه اسلامی با شرایط سیاسی ما قبل آن تفاوت پیدا کرده است و بنا بر سخنان مقام معظم رهبری جامعه بر اثر این فتنه واکسینه شده است.

2-    حضور اصلاح طلبان در انتخابات اخیر با انتخابات های دهه گذشته تفاوت دارد و آنها افرادی را که به نیروهای انقلاب نزدیک تر هستند را وارد انتخابات کرده اند و شعار های خود را باز شعار های ساختار شکنانه به سمت شعار های انقلاب تغییر داده اند. و حتی بسیاری از این افراد با علم اصولگرایی و عنوان اصولگرایی وارد انتخابات شده اند.

3-       جریان انحرافی آن گونه که برخی روی آن مانور می دهند دارای قدرت نیست و فاقد پایگاه اجتماعی است. و از لحاظ کمی و کیفی دارای قدرتی نیست که بتواند روی انتخابات تاثیر شگرفی داشته باشد.

4-       گفتمان انقلاب اسلامی که با شعارهای احمدی نژاد و حمایت های همین آیت الله مصباح در جامعه برای خود جا باز کرده باید ادامه پیدا کند، هر چند که در ادامه علم این جریان در دستان احمدی نژاد نیست ولی باید این علم که انقلاب را به ریل خود بازگرداند توسط کسانی که شایستگی آن را دارند حفظ شود و این مسیر که مسیر حقیقی انقلاب است حفظ شود. و همچنین به جریان انحرافی احازه نداد تا خود را پشت شعار های انقلاب مخفی کند.

5-      همان طور که فضای جامعه شناختی گروه های اصلاح طلب با فضای دهه گذشته تفاوت دارد. در میان اصولگرایان نیز شرایط نسبت به دهه گذشته تفاوت کرده و در میان اصولگرایان اختلافات نظری گسترش یافته است و برخی از اصولگرایان آن قدر به جبهه اصلاحات نزدیک شده اند که در لیست اصلاح طلبان قرار می گیرند. برای مثال می توان گفت لیست صدای ملت اصولگرا ،طبق گفته و تصریح شخص علی مطهری، توسط بودجه خانه کارگر اصلاح طلب تبلیغ می شود و یا علی لاریجانی در لیست اصلاح طلبان خانه کارگر قم قرار می گیرد.

6-      در صورتی که جبهه پایداری با جبهه متحد اتحاد کند این گونه نیست که سایر گروه های اصولگرا لیست ندهند. مثلا از همان روز اولی که جبهه متحد حاضر نشد جبهه ایستادگی را وارد فرایند تصمیم 7+8 کند، دوستان جناب محسن رضایی اعلام کردند که ما لیست جدا گانه می دهیم.

در نتیجه فضای انتخابات این دوره به گونه ای است که شرائط کامل وجود دارد تا رقابتی بین اصولگراین ایجاد شود و ما بتوانیم کسانی که پایبندی بیشتری به ولایت دارند را وارد لیست پیشنهادی خود کنیم. چرا که بسیاری آماده شده اند تا آنچه که نیروهای انقلاب با تلاش چندین ساله کسب کرده اند را برای خود مصادره کنند.

همچنین ما نباید کسانی که نشان داده اند نمی توانند بار انقلاب را به دوش خود حمل کنند را نباید وارد لیست های انتخاباتی پیشنهادی به مردم کنیم.

اما به نظر می رسد هر کدام از دو نگاه زمان شناسی یاد شده اگر پذیرفته شود، عملکرد ها متفاوت خواهد بود و این ریشه اختلافات جامعتین و حضرات آیات خوشوقت و آیت الله مصباح است.

اگر ما هر یک از دو زمان شناسی را بپذیریم عملکردمان در انتخابات متفاوت خواهد بود.

هر چند نویسنده این مقاله نظر جبهه پایداری را به واقع نزدیک تر و صحیح تر می داند.





برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 91/1/23 ] [ 4:41 عصر ] [ سید طلبه ] [ نظر ]

هر چند زمان این مطلب بر می گردد به قبل از انتخابات ولی از آنجایی که دارای مطالبی است که شرایط سیاسی کشور در چند سال آینده با این مطلب در ارتباط است ، مناسب دانستم تا با اجازه از دوستان نشریه الحیاة بسیج درسه علمیه معصومیه روی وبلاگ بذارم.

 آیت الله مصباح

 


 

اختلاف بزرگان در چیست؟

 

بسیار عجیب است که ما گاهی بدون توجه به علل تفاوت بین مواضع دو گروه یا دو نفر به سرعت و بدون دقت یکی از این مواضع را رد کرده و سپس برای خودمان و دیگران سوال می شود که مگر آن مراجع و علمای بزرگوار در مریخ زندگی می کنند که چنین نظری دارند یا آن که بابا این مسئله که امری ساده و روشن است چرا این بزرگان که از ما انقلابی ترند مانند ما فکر نمی کنند؟

 

این مسئله بهانه ای شد تا به ریشه های عملکرد متفاوت بین جامعتین و آیت الله مصباح بپردازیم. 

 

آیا اصلا اختلافی وجود دارد؟

آیا اختلافی بین علما وجود دارد یا نه؟ آیا بین آیات مهدوی کنی و مصباح اختلافی هست؟

در برخورد با این موضوع و بیان این اختلاف دو دیدگاه وجود دارد:

 

برخی معتقدند نباید اختلاف بین بزرگان بیان شود

علما با یکدیگر اختلاف حقیقی ندارند

چرا که اولا بین علما اختلافی وجود دارد ولی ما نباید به اختلافات کوچک دامن بزنیم و آن را عمومی کنیم. در این راستا این گروه بسیاری آن چه که سبب شده است تا دو لیست اصلی انتخاباتی ایجاد شود را عملکرد شاگردان علما  دانسته و آنها را مسبب ایجاد چند لیست در انتخابات پیش رو می دانند. و علما با یکدیگر اختلاف حقیقی ندارند.

نظر دوم :

علما با یکدیگر اختلاف دارند و باید این اختلاف برای جامعه روشن شود.

گروه دوم معتقدند برای این که بتوان در این انتخابات بهترین انتخاب را داشت لازم است که فهم شود که آیا اختلافی بین بزرگان هست یا خیر؟ 

چرا که بزرگان همیشه سعی بر آن دارند تا به صورت منطقی و معقول تصمیم بگیرند پس فهم اختلاف علما منوط به شناخت ریشه های این اختلاف است. بنا براین بر ما به عنوان طلاب امری لازم و واجب است آن را بفهمیم و نباید با ساده اندیشی و بر اساس آن چه خودمان در اولین نگاه می پسندیم، تصمیم بگیریم.

 

بین علما یک اختلاف حقیقی وجود دارد

در این که بین علما اختلاف حقیقی وجود دارد و این اختلاف در تصمیم گیری سیاسی صرفا به خاطر اختلاف شاگردان نیست. شکی نیست که در ادامه مقاله به واضح تر کردن این مسئله می پردازیم.

 

آیا اختلاف بزرگان در اصول انقلاب است یا در چیز دیگر؟

بزرگان در اصول انقلاب با یکدیگر متحدند

نخست باید گفت اگر به صورت حقیقی به بررسی ریشه اختلاف میان علما بپردازیم می بینیم که هم حضرت آیت الله مصباح یزدی و هم حضرت آیت الله مهدوی و هم حضرت آیت الله یزدی همواره در طول انقلاب یار انقلاب بوده اند و بهترین تصمیمات را در طول این سال ها گرفته اند و به خصوص در طول فتنه با تمام وجود سرباز ولایت بوده اند و برای حفظ نظام همواره نهایت تلاش را از خود نشان داده اند . پس اولا بزرگان روی کلیات مسائل کاملابا هم هم فکر هستند و همه هم سرباز رهبری هستند و در طول این سال ها واقعا به طور کامل برای نظام تلاش کرده اند.

 

یکی از نشانه های این امر حضور آیت الله مصباح و شاگردان به نام ایشان -که هنوز هم شاگردی ایشان را افتخار می دانند- در مجموعه جامعه محترم و مقدس مدرسین است. این موضوع نشان دهنده آن است حضرت آیت الله مصباح با جهت گیری کلی جامعه مدرسین موافق و هم نظر هستند هر چند که مثلا در برخی از مسائل اختلاف نظر داشته باشند.

محل اختلاف بزرگان

 

اختلاف در زمان شناسی 

اختلاف در مقدمات استدلال موجب شده است تا نتیجه گیری بزرگان در مورد وظیه آنها در انتخابات متفاوت باشد و در نتیجه عملکرد آنها یکسان نباشد.

ائمه همیشه انقلابی عمل نمی کردند

 

قطعا در یک تصمیم گیری سیاسی علاوه بر تمام مقدمات منطقی و اعتقادی، باید توجه به امری بسیار مهم و تاثیر گذار داشت و آن زمان شناسی است، یعنی با حفظ تمام اصول اعتقادی در زمان های مختلف ما نیاز داریم تا با توجه به مقتضیات زمان عمل کنیم.

مثال این موارد در طول زندگی ائمه دیده می شود. مثلا امام حسین علیه السلام در زمان معاویه عملکردی دارد که با عملکرد او در زمان یزید غیر قابل مقایسه است.

مثلا امام حسن با صلح بهترین کار را می کند و امام رضا با ولیعهد شدن برای مامون به بهترین نحو عمل کرده است. و این انتخاب عمل  اصلح یا بهترین کار بوده است.

 بنابراین بهترین عمل در هر زمانی  عملی است که با زمان تناسب داشته باشد. و صرف آرمانی بودن عمل باعث نمی شود تا دلیل درست بودن آن باشد.

 



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 91/1/23 ] [ 4:40 عصر ] [ سید طلبه ] [ نظر ]

گ



برچسب‌ها:
[ شنبه 91/1/19 ] [ 10:54 عصر ] [ سید طلبه ] [ نظر ]

اولویت اول در طلبگی

امام ره
آن چیزی که در رأس همه امور است، برای همه ماها اول تهذیب نفس است و در خلال او تهذیب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمی‏تواند دیگران را تهذیب کند، حرف اثر ندارد.

 

غالب کسانی که وارد حوزه می شوند و برای ورود به حوزه ثبت نام می کنند، با انگیزه های الهی وارد می شوند. شاید به جرات بتوان گفت که تقریبا هیچ طلبه ای بدون انگیزه الهی وارد حوزه نمی شود. اما این قاعده کلی نیست و ممکن است درصد بسیار اندکی برای رسیدن به اهداف دیگری وارد حوزه شوند.

 

مشکل اینجاست که همین اکثریت که با نیت های خالص، طلبگی را انتخاب می کنند پس از مدتی هدف اصلی را فراموش می کنند و به علل متعدد از مسیر اصلی طلبگی خارج می شوند.

 

اما چرا ما از مسیر طلبگی منحرف می شویم؟ جواب این سوال هم روشن است. همان مساله ای که خیلی ها را از دین داری منحرف می کند اینجا عامل انحراف نیت الهی ما می شود و آن را قربانی می کند و آن مساله ای نیست بجز حب دنیا.

برخی برای رسیدن به مال و منال دست و پا می زنند.

 

گروهی حب جاه دارند و می خواهند موقعیت خوبی پیدا کنند تصور می کنند همینکه وارد طلبگی شوند موقعیت پیدا کرده‌اند. گروه دیگری هم حس ریاست دارند و میخواهند با طلبه شدن و پست و جایگاه گرفتن به این احساس درونیشان پاسخ دهند.

 

 ریاست را هدف اصلی خود گرفتند و به جای استفاده ابزاری از آن برای خدمت به مردم، در چنگال آن گرفتار شدند.  البته بعد از انقلاب اسلامی این آفات بزرگ گریبان برخی از طلبه های ما را گرفت و متاسفانه روح آنها را به کام مرگ کشاند.

 

بسیاری از این ضعف‌ها و انحراف‌ها ناشی از کج رویها و عدم خودسازی است. اینکه می‌بینید بزرگان ما داد اخلاق و تهذیب در حوزه می زنند برای این است که این نیت الهی طلاب حفظ شود و در روزمرگی های جامعه دچار سستی و رخوت و یا خدای نکرده انحراف نشود.

 

اما متاسفانه حوزه ما هنوز که هنوز است برنامه قابل توجهی در این زمینه نداشته و هم اکنون نیز در این زمینه احساس خلآ فرآوانی می شود.

 

 متاسفانه باید گفت نه تنها پیشرفتی انجام  نشده بلکه این مساله روز به روز رو به زردی می گراید و علت آن هم یا ناشی از کم توجهی مسئولین به این مساله است و یا ناشی از ضعف مدیریتی و برنامه ریزی و ارائه و اعمال آن.

 

به هر حال امام خمینی در این باره اهتمام فرآوانی داشتند. و بسیار تاکید می کردند که حوزه های ما به تهذیب و اخلاق نیاز دارند. همچنین مکررا این مساله را گوشزد می کردند که خطر یک روحانی عالم غیر مهذب به مراتب بیشتر و ویرانگر تر از طلبه ای است که سواد چندانی ندارد و خودسازی هم نکرده است.

 

در این نوشتار به گوشه ای از سخنان آن عارف بزرگ در این زمینه اشاره می کنیم.

 

لازم است خودمان را از لحاظ روحی و ازحیث طرز زندگی کامل‌تر کنیم باید بیش از پیش پارسا شویم از حطام دنیوی[1]رو بگردانیم شما آقایان باید خود را برای حقظ امانت الهی مجهز کنید امین شوید دنیا را در نظر خود تنزل دهید البته نمی‏توانید مثل حضرت امیر باشید که می‏فرمود دنیا در نظر من مثل عفطه عنز[2]است لیکن از حطام دنیا احتراز کنید نفوس خود را تزکیه کنید، متوجه به حق شوید، متقی باشید، اگر خدای ناکرده برای این درس می‏خوانید که فردا به نوایی برسید نه فقیه خواهید شد و نه امین اسلام خواهید بود.[3]

 

آقایان روحانیون، و خصوص اهل منبر، خطبا، اینها سخن‌گوی اسلام هستند. اگر حکومتی سخن‌گو می‏خواهد، سخن‌گوی اسلام، آقایان خطبا هستند.

 

 وقتی می‏توانند آقایان خطبا سخن‌گوی اسلام باشند، آن اسلامی که همه چیز در آن هست، که خودشان را اسلامی کنند و مطالبی که گفته می‏شود اسلامی باشد و از قلب پاکیزه اسلامی بیرون بیاید، این صلاحیت سخن‌گویی برای اسلام را دارد... اسلام آن قدری که به قلب اعتنا دارد، به زبان اعتنا ندارد.

 

 مرکز، قلب است، مرکز، لُبّ[4]انسانی است. اگر خدای نخواسته شما حرف‌هایی که می‏زنید همه‏اش اسلامی باشد لکن از یک قلب اسلامی بیرون نیاید، این شایستگی برای سخن‌گویی در اسلام ندارد، ولو خیلی هم خوب صحبت کند و اگر از قلب اسلامی بیرون بیاید، یعنی قلبی که اعتقاد دارد به مبانی اسلام، ایمان آورده است به اینکه اسلام همه چیزاست

 

 و مکتب اسلام، مکتبی است که تنها این مکتب و مکتب‌های الهی ـ که آنها هم همه اسلام‏اند ـ این مکتب است که می‏تواند انسان را به همه ابعادی که دارد تربیت کند و نظام را به همه ابعاد برقرار کند و انسان‌ها را برساند به آنجایی که مقام انسانیت است.

 

 با همچو اعتقادی، با همچو ایمانی، اگر چنانچه خطیب خطبه بخواند و ملا موعظه بکند و روحانی عمل بکند، اگر از روی یک همچو قلبی بیرون بیاید، روحانی، روحانی است، خطیب هم خطیب اسلامی است و اهل منبر هم سخن‌گوی اسلام هستند.[5]

 

و شما بدانید که چنانچه عالِم، هر عالِمی باشد، تهذیب اسلامی و اخلاق اسلامی پیدا نکند، برای اسلام مضر است، که نافع نیست.

 

 آن قدری که از زبان و قلم اشخاصی که تعهد به اسلام نداشته‏اند و انحراف داشته‏اند کشور ما صدمه دیده است از توپ و تانک و از محمدرضا و پدرش صدمه ندیده است.

 

صدمه اینها صدمه روحی است. صدمه روحی بالاتر از صدمات جسمی است. چنانچه عالِم مهذب نباشد، ولو اینکه عالِم به احکام اسلام باشد، ولو اینکه عالِم به توحید باشد، اگر مهذب نباشد، برای خودش و برای کشورش و برای ملتش و برای اسلام ضرر دارد که نفع ندارد.

 

اگر بخواهید خدمتگزار اسلام باشید، خدمتگزار ملت اسلامی باشید، و اسیر در دست ابرقدرت‌ها و آنها که پیوند با ابرقدرت‌ها دارند نباشید، باید دانشگاه و فیضیه و همه آنها که مربوط به دانشگاه‌اند و همه آنها که مربوط به فیضیه هستند در رأس برنامه‏های تحصیلی‏شان برنامه اخلاقی و برنامه‏های تهذیبی باشد؛ تا امثال مرحوم مطهری (ره) را به جامعه تقدیم کند،

 

 و اگر خدای نخواسته بر خلاف باشد، آن وقت افرادِ مقابلِ این افراد را به جامعه می‏فرستد؛ و اینها جامعه را به فساد می‏کشند و مردم را به اسارت.[6]

 

بر اهل علم خیلی لازم است که این مقامات را حفظ کنند و خود را کاملا از این مفاسد پاک کنند تا هم آنها اصلاح شوند و هم اصلاح جامعه را کرده وعظ آنها موثر گردد و پند آنها در قلوب موقعیت پیدا کند.[7]

 

بنابراین، آن چیزی که در رأس همه امور است، برای همه ماها اول تهذیب نفس است و در خلال او تهذیب مردم است. اگر انسان خودش مهذب نباشد نمی‏تواند دیگران را تهذیب کند، حرف اثر ندارد.

 

وقتی که آقایان خودشان را تهذیب کردند، خصوصا، ائمه جمعه که سر و کارشان با توده‏های عظیم مردم است، ائمه جماعت هم هست، اما ائمه جمعه بیشتر الان مورد توجه هستند، آنها باید ان شاء اللَّه به مقام عالی تهذیب برسند و مردم را هم دعوت به این مطلب بکنند[8]

 

بر عهده کی است که جامعه را تهذیب کند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده اندیشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسین، بر عهده علمای بلاد. همه باید بکنند، اما آن که خودش را به این زی[9]درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقیه، دانشمند و امثال اینها نمایش می‏دهد، این اگر بخواهد تهذیب کند جامعه را، اول از خودش باید شروع کند، و بعدا تکلیف دارد که جامعه خودش را تهذیب کند اگر خودش تهذیب نشود نمی‏تواند جامعه را تهذیب کند.

 

 کسی که خودش فاسد است، نمی‏تواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد.

 

  آن وقتی کلام تأثیر دارد که از قلب مهذّب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید و ازقلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمی‏تواند بکند در قلب اشخاص، و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانی شد، الهی شد، توجّه به خدا کرد، از خدا همه چیز را خواست، همه چیز را به دست او دانست، او می‏تواند که مردم را تهذیب کند.[10]


منابع:

 

[1]کالای ناچیز دنیوی

[2]. آب بینی بز

[3]. ولایت فقیه، ص 149.

[4]. مغز، هسته اصلی و مرکزی

[5]. صحیفه امام، ج 8، ص 519.

[6]. صحیفه امام، ج 14، ص 169.

[7]. امام خمینی رحمه‏الله، چهل حدیث اربعین حدیث، موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی رحمه‏الله، چاپ بیست و چهارم، تهران، 1380، ص 151.

[8]. صحیفه امام، ج 15، ص 505.

[9]. صحیفه امام، ج 19، ص 134ـ135.

[10]. زی عبارت از هیات و صورت ظاهری فرد است و به لباس نیز اطلاق می‌شود.

 

تهیه وتولید : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان



برچسب‌ها:
[ شنبه 91/1/19 ] [ 10:52 عصر ] [ سید طلبه ] [ نظر ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :6
کل بازدید :26608
برچسب‌ ها
آرشیو مطالب
امکانات وب
ایران رمان